مگر رسم به كلامي:
رهاتر از آتش،
رساتر از فرياد،
فراتر از تاثير،
كه چون به كوه بخواني، ز هفت پرده سنگ،
گذر كند چون تير!
وگر به دل بنشاني، نپرسي از پولاد،
نترسي از شمشير؛
كتابهاي جهان را ورق ورق گشتم!
به برگ برگ درختان، به سطر سطر چمن،
نشانهها گفتم.
ز مهر پرسيدم.
به ماه ناليدم.
ستارهها را شبها به همدلي خواندم.
به پاي باد به سرچشمه افق رفتم.
به بال نور، درآيينه شفق گشتم.
شبي، شباهنگي
درون تاريكي
نشست و حق ... حق ... زد!
صداي خونينش،
ز هفت پرده شب،
گذركنان چون تير!
رهاتر از آتش،
رساتر از فرياد،
فراتر از تاثير؛
به من رسيد و همواز مرغ حق گشتم!
نظرات شما عزیزان:
اثر: فریدون مشیری
تاريخ : 3 / 4 / 1391برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی| نظرات